محمدرضا طیبی
سلام! به خانهی من در اینترنت خوش آمدید. لطفا اگر با نمودار راحتتر هستید، با استفاده از نقشه و کلیک روی بخش مورد نظر، دسترسی راحتتری رو تجربه کنید. اگر قبلاً افتخار همکاری با شما رو داشتم، حتماً تیم رو به شما معرفی کردیم، و همیشه برای پشتیبانی در خدمت شماییم.
یک دائمالتحصیل مهندسی کامپیوتر
روز من با کنجکاوی شروع میشه. کنجکاوی در مورد اینکه آیا کاری هست که به کمک کامپیوتر بهتر انجام بشه؟ برای همین یه کتابچه آماده شده، که برداشت من از دانش مدیریت فناوری اطلاعات رو در اختیار علاقمندان قرار میده. گاهی دغدغههای مشتریهای صنعت نرمافزار رو هم مینویسم و سعی میکنم به کسایی که میخوان در این حوزه سرمایهگذاری کنن، اطلاعاتی مفید بدم تا انتخابهای بهتری داشته باشن. همچنین مهارتهایی که توی بازار مهندسی و توسعهی نرمافزار باعث میشه مشتریانی خوشحال رو داشته باشم به افرادی که سبک تدریس منو میپسندن آموزش میدم، براشان مسیر آموزشی طراحی میکنم، مربیگری میکنم، و با توجه به اینکه کجا راحتترن که این مطالب رو پیگیری کنن، توی اینستاگرام، یوتوب، و آپارات در دسترشان قرار میدم. صد البته کلی کد و مستندات دیگه هم وجود داره که کمک میکنه چرخ رو دوباره اختراع نکنن. گاهی هم توی فلسفهی این صنعت غرق میشم. از هوش مصنوعی میگم، ترفندها رو به اشتراک میذارم، توی دادهها غرق میشم، مقالات علمی رو دنبال میکنم، یا در مورد آزادی نرمافزار صحبت میکنم. گاهی بخشی از پروژها رو برونسپاری میکنم که معمولاً به هویت بصری ربط پیدا میکنن و آمادهی همکاری با سازمانهای خوشذوق و چالشپذیر هستم.
میشه عقب وایساد، فکر کرد و تغییر کرد
منم همین کار رو کردم. عقب وایسادم و فکر کردم و سعی کردم بفهمم خودِ تغییر یعنی چی. چیزای زیادی برای یادگرفتن هست و کارهای زیادی میشه کرد. این شد که سر از MBA دراوردم. و مینویسم از اینکه چطور تغییرات فناوری، کسب و کار ما رو متحول میکنه. یکی از چیزایی که نسبت بهش حساستر از گذشته هستم، فهمیدن اینه که بازارهای مالی داخلی و خارجی چطور کار میکنن. گاهی در مورد اقتصاد فکر میکنم. برای کسایی که میخوان تغییری توی سازمان خودشان ایجاد کنن، سعی میکنم مفید باشم و خدماتی برای بهینهسازی کسب و کار ارائه کنم.
این قصه از کجا شروع شد؟
خودم بهش فکر میکنم که علایقم از کجا شکل گرفتن و همیشه بر میگردم به کودکی. خوب همیشه اهل پرسش و گفت و گو بودم. وقتی که برای اولین بار خروجی برنامهی کامپیوتریم رو روی مانتیور دیدم، تصمیم گرفتم این احساس شگفتانگیز رو توی اینترنت با بقیه به اشتراک بذارم. و همون شد آغازی بر اینکه بنویسم و بنویسم و بنویسم. اما شاید قشنگترین قسمت اون دوران وقتی بود که توی مدرسه با یکی از دوستام، هفتهنامه راه انداختیم و برای اینکه در تحریرش راحتتر باشیم براش یه برنامه ساختیم که میشد راحتتر باهاش صفحهآرایی کرد؛ و بعد هم که منجر شد به ساختن ادیتوری برای وب که باعث شد کلی چیز جدید از طراحی وب یاد بگیرم.
هارمونی، ریتم و زیبایی.
به موسیقی کلاسیک غرب و موسیقی ملی ایران علاقهمندم. گاهی ساز قانون مینوازم که یکی از سازهای کم شنیده شدهی باستانی ماست.
سپاس؛
برای شما که همراهم بودید بهترینها رو آرزو میکنم. لطفا بهم ایمیل بدید یا باهام تماس بگیرید تا باهم آشنا بشیم و این قصه ادامه پیدا کنه.